درباره کشف ذخایر بزرگ گازی در دریای خزر همین بس که بگویم در زمانی که ماموریت این کار از سوی مدیران وقت شرکت ملی نفت به من محول شد ، مدتها بود که دستگاه ها، تجهیزات و عملیات نیمه کاره رها شد و خارجی ها رفته بودند، معضلات و مشکلات عدیده ای پیش روی ما بود که گذر از هرکدام از آن ها امروز به تجربه ای ارزشمند بدل شده است، در ابتدای کار بسیاری از کارشناسان ما را از حضور در این عرصه منع میکردند، خطرات غرق شدن سکو را گوشزد میکردند و حتی با ناامیدی آن را عبث می دانستند، دستگاه امیرکبیر تا پیش از آن زمان دوبار به صورت رسمی افتتاح شده بود اما بعد از هر مرحله مشکلات و حتی ترس از شروع کار مانع آغاز عملیات بزرگ کشف گاز در خزر شده بود، روزهایی که این ماموریت تاریخی را آغاز کردیم تقریبا همه محافل مدیریتی و کارشناسی ، حفاری در آبهای عمیق دریای خزر را " افسانه " می پنداشتند.
در عین حال قویا اعتقاد داشتم که با وجود سختی ها ، انجام این کار غیرممکن نبود، باور راسخ داشتم که نفت خزر حق ملت ایران است. پس از آغاز دوباره ی کار برخی از قطعات و تجهیزات سکوی امیر کبیر از کار افتاده بودند، ناچار شدیم تعدادی را دوباره خریداری کنیم، بخشی را در داخل بسازیم تا کار را از سر گیریم. این که ایران بتواند بی نیاز از خارجیها نیاز خود را مرتفع کند، به تکنولوژی ها و صنایع "های تک" دست یابد و خودش امیرکبیر را پس از خروج شرکت خارجیGVA مدیریت و راهبری کند، این موضوع در باور شرکت های خارجی نمیگنجید.
آن ها با تبلیغات منفی که می شد، ما را بسیار ناتوان در صنعت و به ویژه در صنعت نفت میدانند تا جایی که در برخی سفرها به کشورهای خارجی با تعجب از آن چه که اکنون در ایران میگذرد، یاد می کنند، با تمامی این چالش ها خطر و ریسک این کار را پذیرفتم، چرا که به حقانیت و توانمندی فرزندان رشید این کشور ایمان داشتم و هنوز به این توانمندی قویا ایمان دارم، هدفمان تأمین منافع ملی و مصالح کشور بود. لذا تمامی خواست های کارفرما را با بهره گیری از توانمندترین نیروها، مدرن ترین تجهیزات و البته با تعهد و اعتقاد خود محقق کردیم.
بعد از کشف بزرگ گاز در دریای خزر هم موضوع توسعه ناوگان حفاری ملکی جمهوری اسلامی ایران را در دستور کار قرار دادم ، دانستنن این حقیقت که کشور ایران از اواسط دهه 60 خورشیدی تا سال 1390 و به مدت 29 سال هیچ دکل حفاری را با مالکیت ملی ایران در آبهای خلیج فارس به کار نگرفته است حقیقتی تلخ بود که جان و روحم را آزار می داد، می دانستم آنچه باعث وقوع این حقیقت تلخ شده است تلاش باندهای ضدملی و دلالانی بود که نانشان در تنور اجاره دادن دکل به ایران پخته می شد و از این بازار انحصاری که به تضعیف قدرت ملی ایران منتهی می شد نهایت بهره را می بردند، به همین دلیل بود که با استفاده از فرصت و ضرورت کشور برای توسعه میادین مشترک ، ساخت دو دستگاه دکل حفاری مدرن سوپرریگ را در یکی از نامدارترین و معتبرترین مجموعه های جهانی دکل ساز در کشور چین در دستور کار قرار دادم و البته این بار هم مثل ماموریت کشف در خزر ، بسیاری از افراد کار ما را عبث و بیهوده و " ناشدنی" می پنداشتند و پیام می دادند که قدرت های انحصاری بازار دکل های حفاری ، اجازه خرید ملکی دکل توسط شرکتی ایرانی را نمی دهند اما مقاومت کردیم و عاقبت هم موفق شدیم بعد از 29 سال به این انحصار شوم پایان دهیم و دکل های حفاری سحر 1 و سحر 2 را به عنوان پیشرفته ترین دکل های حفاری مدرن با پرچم پرافتخار جمهوری اسلامی وارد آبهای خلیج فارس کنیم.
در تمام مدت حضورم در شرکت حفاری شمال به دلیل اعتقادی که به توانمندی نیروی انسانی ایران و شور و شعور جوانان ایران زمین دارم موضوع " افزایش توان تخصصی ایرانی" را سرلوحه کارم قرار دادم و به حمداله در این شش سال صدها جوان ایرانی مشغول بکار و در بالاترین رده های تخصصی صنعت حفاری آموزش دیدند و امروز هر کجای ایران و جهان که هستند پرچمدار عزت و اقتدار فنی و تخصصی ایران هستند.